۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

و حالا درباره ی خود فیلم.........


حالا درباره ی خود فیلم.....اصلا گفتنی نیست.....باید خودتون ببینین........اول که دیدم کیفیت تصویر منو مبهوت کرد ......چه قدر عالی آقای قبادی آهنگ رو با تصویر مچ کرده.....چه قدر خوب عناصر مدرن وسنتی با هم حل شده بود....عالی بود..
نشون دادن جاهای مختلف تهران....اون پیر مردی که پاسپورت و ویزا درست میکرد...شاهکار بود.
یک سبک از موسیقی هم تو طول فیلم نشون نمی داد. همه ی سبک ها رو نشون می داد از ایندی راک تا رپ و محلی...
اول فیلم هم آقای قبادی یک مونو لوگ گفت که فیلم رو به همه ی بیننده های توی ایران حلال می کنه.....

هیکس" هم نزدیک به آخر های فیلم آهنگ اینجا تهرونه رو خوند ...وای!!!!
من توی این فیلم هم می خندیدم وهم گریه ...
گزارش یک صحنه ی جالب منو به خنده واداشت ..باید ببینین تا بفهمین :
نگار و اشکان با همراهی نادر(بهداد) برای گرفتن ویزا به خانه ای خراب و وقدیمی میروند...
وقتی می رسند نادر به یک پیرمرد بسیار دوست داشتنی سلام می کند و می نشیند که با او گپ بزند
پیرمرد می گوید:این فیلم ها چیه به من دادی آخه؟
نادر میگه آخه فیلم چه جوری میخوای؟
پیرمرد(با لهجه ی ترکی):جنگی ....جنگی ...جنگی...آدم بکشه
نادر:چند نفر رو بکشه آخه؟
گیرمرد:100 نفر رو بکشه عاشق م باشه..
دوست پیرمرد می گه:آدم یا باید عاشق باشه یا آدمکش
نادر :بیا فیلم آوردم واست ...مارلون براندو...
پیرمرد:نه اینا قدیمیه ..نمی خوام.....
نادر :قدیمی؟تو اخه فیلم بازی آخه.......
(دیالوگ از این طولانی تر بود....من هر چی یادم بود نوشتم )
دیالوگ بین نگار ویک زن کور که توی همین سکانسه خیلی باحاله که دیگه نمی گم..
شنیدن کی بود مانند دیدن...حتما ببینین...خیلی عالی بود من نمی تونم یک صحنه رو به عنوان صحنه ی مورد علاقه ام انتخاب کنم.ولی کلا صحنه هایی هست که من دیدم خشکم زد......اون صحنه ای که نادر رو گرفته اند ودارند بازجویی می کنند.....حتما دقت کنید...خیلی نابه.
دیدن اینکه یکی داره با گیتار برای بچه های افقانی ساز می زنه هم خیلی احساسات آدم رو بر می انگیزه مخصوصا یه بچه کوچولوی تپلی که با بلوز زرد چشماش رو بسته وداره ادای گیتار زدن رو در میاره.......دیدن رقص چوب وشنیدن آهنگ محلی.....شنیدن صدای دف با آواز خوش زن......دیدن تهرانی که توش زندگی می کنیم ولی درست نگاهش نکردیم ببینیم توی کوچه پس کوچه هاش چی میگذره........
.باید گربه های ایرونی که توی کوچه ها دنبال سر وسامان می گردند رو دید...آوازشون رو شنید...گربه هایی که ما ازشون خبر نداریم....

۴ نظر:

سپیده گفت...

مهتاب جان میشه آدرس یا تلفن اون جایی که ازش فیلم می گیری رو بدی؟
sepidlindy@yahoo.com

سپیده گفت...

جواب منو نمیدی مهتاب جون؟

مهتاب گفت...

سپیده من جوابتو توی yahoo messenger دادم ولی باز بهت میل هم زدم...با این حا اینجا هم می نویسم...
یک کم پایین تر از میدان محسنی به طرف شریعتی،مجتمع تجاری شهر،یه مغازهس که توی ویترینش یه لویزون 65 اینچ گذاشته......

سپیده گفت...

مرسی مهتاب جون!
ولی من نه آفی ازت داشتم نه میلی.حتما اشتباه آی-دی رو وارد کردی