۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

من وگربه های ایرونی

کدوم دیوونه ای میاد جریان اینکه چه جوری یه فیلم به دستش اومد واون فیلم رو دید وچه حسی داشت مطلب بنویسه؟ اون دیوونه منم!!!
از سختی امتحانم می نالیدم که مامانم گفت بیا بریم بیرون...با غر غر گفتم که ...آخه کجا بریم گفت چه میدونم بریم ویونا.......لباس پوشیدمو وقتی به دم ویونا رسیدیم...پر پر بود...مامانم گفت خوب می خوای بریم رودبار فیلم بگیری همیشه فیلم شادت می کنه.گفتم آخه الان هر چی فیلم توی اکران هست همشون تصویرشون بده......از رو پرده بر میدارن....ولی بریم حالا چی میشه.......
به مغازه ی مورد علاقه ام که همیشه هر چی فیلم می خواستم داشت رسیدیم....چشمم به فیلم نیومانگ قبادی افتاد و یاد اون صحنه افتادم که خاوم ها با لباس های رنگیشون روی سقف خونه های روستایی دف می زدند.
از مغازه دار با کمال نا امیدی پرسیدم:"فیلم جدید بهمن قبادی اومده؟" از افسردگیم بود که حاضر نبودم اسم کامل فیلم رو بگم...
گفت بله کسی از گربه های ایرونی خبر نداره....بفرمایین..مرسی...
مامانم گفت...این همونیه که درباره ی موسیقی زیر زمینیه؟گفتم آره.گفت جالبه حتما قبادی خیلی موسیقی دوست داره که 2 تا فیلم آخرش درباره ی موسیقیه............راست میگی حواسم نبود..
رسیدم خونه داد می زدم....فریاد بیاین با هم فیلم ببینیم بابا....منتظرشون نموندم و رفتم بالا فیلم رو گذاشتم توی دی وی دی و نشستم فیلم رو دیدن.........
مامانم وسط های فیلم اومد بالا که بهم شام بده ...منم محو فیلم....تا سینی رو گذاشت روی میز گفت:آهان آقای بهداد بگو چرا انقدر ذوق زده بودی برای ما وا نستادی....
عصبانی شدم گفتم:مامان ...من که به خاطر بازیگرش فیلم رو دوست ندارم..بازیگر رو به خاطر فیلمش دوست دارم... .اه چرا همچین فکری می کنی اگه قرار بر این بود الان من فیلم محاکمه در خیابان رو دیده بودم........مگه نیومانگ ولاکپشتها پرواز می کنند وزمانی برای مستی اسبهارو برای بازیگرش دیدم؟!!!بدم میاد وقت پدر مادرها فکر میکنند هر چی توی دل بچه شون میگذره می دونن.. (جمله ی آخر رو توی دلم گفتم) مامانم یه نگاه آره جون خودتی بهم انداخت و گفت :خوب حالا از اول بذار ما هم ببینیم........

هیچ نظری موجود نیست: