۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

یک ترم؟ no shit

با سلام خدمت خوانندگان محترم .(اگر کسی مانده باشد)
عذر می خوام از این غیبتم.
نمی خوام چرت و پرت درباره ی گذر زود زمان و اینکه چقدر زود گذشت و... بگم.
و نمی خوام پست ادبی و فلسفی و... بزارم، چون یک کم مغزم روغن کاری می خواد .
ولی بگم، ترم یک به سلامتی تموم شد.
در این یک ترم شاید بزرگ شده باشم ،شاید هم کوچک.
نمی دونم،ولی مهتاب دی 89 با مهتاب تیر 90 نباید زیاد فرق کنه...
جو عوض شده. من هم عوض شدم؟
سوال نهایی همینه...امیدوارم جوابش منفی باشه


۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

whatever

با سلام و عرض خسته نباشید.
این منم مهتاب .
به برنامه ی "whatever" خوش آمدید.
در اینجا من ,میزبان شما درباره ی  بی تفاوتی های خود صحبت خواهم کرد.
بی تفاوتی اول:برای من مهم نیست که این ماه چند نفر از بازیگران هالیوود بچه دار شدند...به من چه؟؟ اونا کارشونو درست جلوی دوربین انجام بدن...بقیه اش به خودشون ربط داره...الکی هم اخبار ET  رو اشغال نکنن.
بی تفاوتی دوم: معلوم نیست چرا هر سال مراسم اسکار رو انقدر بزرگ می کنن؟قراره 8 اسفند برگزار شه ,از الان دارن الم شنگه به پا می کنن.من که میدونم Colin Firth  (وای. خیلی خوبه این بشر.) می بره...من که میدونم Christian Bale  می بره..من گه می دونم  Inception  می بره...این ها حقشونه ببرن.
(همه ی این ها در صورتیه که آقایان اسکار الکی تجاری بازی در نیارن.)
بی تفاوتی سوم:من چند روزی می شه که کلا بی احساس و بی تفاوت شدم..گفتم این برنامه رو راه بندازم تا شاید با ابراز این حالتم بتونم زودتر از دستش خلاص شم .
شما نیز با ارسال نظر, درباره ی بی تفاوتی های خود صحبت کنید.
مرسی از این که در این برنامه با من همراه بودید.
خدا حافظ.







۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

the king's speech

جدیدا کم شده بود که فیلمی ببینم که خیلی روم تاثیر بذاره.
ولی پریشب فیلمی دیدم که واقعا روم تاثیر گذاشت.
The King's Speech 
نمی خوام پلات فیلم رو بگم .فقط می خوام بهتون بگم این فیلم چه چیز هایی بهم یاد داده.
من کلا آدم شجاعی نیستم. یعنی از نظر فیزیکی شجاعم،منظورم اینه که اگه بگن برو بانجی جامپینگ میرم. ولی از نظر اجتماعی شجاع نیستم.
یعنی اگه بهم بگن توی روی  فلان آدم برو وایسا بگو نه... برام کار سختیه،انکار نمی کنم...از این لحاظ آدم مرددی هستم.(دوست ندارم بگم ناتوانم.)
یا مثلا از  مدرسه فرار نمی کردم..(با اینکه دلم به شدت می خواست) چون از مدیرمون می ترسیدم.
نمی خوام بگم من مثل شخصیت اول این فیلم هستم و این شخصیت همین مشکل منو داشته.
نه  موقعیتش زمین تا آسمون با من فرق می کرد
فقط می  خوام بگم که این فیلم  شجاعت رو به من نشون داد..
می گم "نشون داد" به این دلیله که اصل شجاعتو من باید  یاد  بگیرم.شخصیت فیلم دائم  به دنبال یاد گیری شجاعت بود.(به نحوی ،نه دقیقا.)
امیدوارم  در آینده کم کم یاد بگیرم.

پ.ن: درباره ی ارزش هنری فیلم (همون طور که گفتم ) چیزی نمی گم... همین کافیه که بگم اگه اسم فیلمو سرچ کنین می بینید چقدر نامزد دریافت  جایزه های مختلف از جشنواره های فیلم شده..



۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

قبولی

وای!!
بالاخره رسید.
نتایج اومد.
من قبول شدم.
دانشگاه هنر تهران. رشته ی طراحی صنعتی!!!
خیلی خوشحالم  :)

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

آینده را چه باک؟

واقعا از فکر کردن دیگه خسته شدم.
آخه حالا بهمن میاد و نتایج کنکور عملی می رسه.
بعدش میرم دانشگاه.
بعدش مدیکال..
بعدش چه و چه و چه..
آخرش که چی؟
احوالات من یعنی چی؟؟؟دیوونه شدم؟
آینده واسم مهم نیست..
دیگه به کار هیچکی کاری ندارم..
خوبه یا بد ؟
این که دیگه همیشه یک صورت بی تفاوت دارم..بده؟؟

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

حضرت والا

سلام
دیروز برای اولین بار بعد از تصمیم گرفتن در مورد تغییر رشته، به دیدن یک تئاتر رفتم.
کاری از حسین پاکدل.
حضرت والا.
موضوع ته مایه ی تاریخی داشت..
ای یک نقد نیست...من توی جایگاهی نیستم که بخوام چیزی رو نقد کنم.
ولی در کل خوشم اومد...غم انگیز بود.. ولی زیبا
طراحی صحنه اش خوب بود.
گریم خوب بود..
و بازی ... همه ی بازیگران نظر من رو جلب کردن
اول اجرا اندکی قاطی کردم...نسبت های بین کاراکتر ها مفهوم نبود..
ولی کم کم دستم اومد...
خانم رضوی 3 تا نقش داشت که با اینکه لباس های هر سه نقش اندکی شبیه بود ولی ایشان با تغییر صدا خوب توانستند نقش ها را برای بیننده تفکیک کنند
زمان ها در همدیگر تاب می خوردند ...ولی همه چیز قابل درک بود..
همین قدر می گویم بس است ..بروید ببینید :)

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

fast forward?huh

دوگانگی
می خواهی زمان زودتر بگذرد تا به نتیجه ات برسی
ولی از آن طرف نگرانی که اگر دکمه fast forward رو فشار بدی ،چیز های با ارزشی رو از دست بدهی
دوباره از طرف دیگه این انتظار کشیدن آدم رو پیر می که.
آخر که نگاه می کنی می بینی که اصلا دکمه fast forward  وجود نداره
در نتیجه از کاتالیزور استفاده می کنی
کاتالیزور های خوب : اینترنت، پیانو زدن، کتاب خواندن ، خیالبافی،ولگردی با دوستان.



۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

صبر طلاست

امروز داشتم ماشینو از پارکینگمون در میاوردم.
یکی توی کوچه بهم راه داد...منم خواستم زود راهو براش باز کنم,عجله کردم و کوبوندم به یک پرایدی که توی کوچمون پارک شده بود...
پراید هیچیش نشد...البته ریو ی سفید ما که کشیده بود به سپر نسبتا بلند پراید سیاه شده..
منم خیلی عذاب وجدان دارم...
ولی بابام گفت اصلا اشکال نداره
اگه انقدر عجله نکرده بودم که زودتر از پارکینگ در بیامو یک کم طرف چپمو نگاه می کردم این اتفاق نمی افتاد.
البته من آدمی نیستم که افسوس اشتباه هایی که کردم رو بخورم...
فقط  حوصله چیزیه که من چند وقتیه کم دارم..
و تصمیم گرفتم حوصله ام رو زیاد کنم تا حد اقل به خودم آسیب نرسونم :S

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

خرس قطبی

می خوام به مهمونی خرس های قطبی دعوت شم.
خیلی منتظر هستم
ولی نتیجه هنوز یک علامت سواله
معلوم نیست نتیجه خوب باشه یا بد
:|