۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه


بارون می آد. برین بیرون زیر بارون خوب خیس شین. سرتون رو بالا بگیرین .تو کوچه ی خلوتی برقصین وبپرین تو چاله ها .

چتر نبرین.می خواین چی کار؟

برین با بارون برقصین.

دستاتون رو باز کنین و خنکیش رو بغل کنین...

وای چه حس خوبی........

it's raining

.it's pouring.

the old man is snoring.

he went to bed and bumped his head he never got up in the morning

شعری بود که تو مهد کودک وقتی بارون می اومد می خوندم.یه جورایی شعر به نظرم خشن می آد

هیچ نظری موجود نیست: