۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

صبر طلاست

امروز داشتم ماشینو از پارکینگمون در میاوردم.
یکی توی کوچه بهم راه داد...منم خواستم زود راهو براش باز کنم,عجله کردم و کوبوندم به یک پرایدی که توی کوچمون پارک شده بود...
پراید هیچیش نشد...البته ریو ی سفید ما که کشیده بود به سپر نسبتا بلند پراید سیاه شده..
منم خیلی عذاب وجدان دارم...
ولی بابام گفت اصلا اشکال نداره
اگه انقدر عجله نکرده بودم که زودتر از پارکینگ در بیامو یک کم طرف چپمو نگاه می کردم این اتفاق نمی افتاد.
البته من آدمی نیستم که افسوس اشتباه هایی که کردم رو بخورم...
فقط  حوصله چیزیه که من چند وقتیه کم دارم..
و تصمیم گرفتم حوصله ام رو زیاد کنم تا حد اقل به خودم آسیب نرسونم :S

هیچ نظری موجود نیست: