۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

می آیم

پشه پیام آورد برایم ز بهار:
من دارم می آیم ...
به استقبالم بیایید
من با دامن سبزم به موسیقی باران های گهگاه می رقصم و هر وقت آفتاب بر آمد به احترام خورشید می نشینم.
می آیم تا مجسمه های خاکی دور هم جمع شوند.
می آیم که گل های باغچه ی مادر بزرگ با هم آواز بخوانند.
صدای زیبا ی همهمه ی بازار،
بوی گل سنبل و سیر و سرکه را می آورم.
بیایید و مرا در آغوش بگیرید، که دارم می رسم.
از پیله ی دل مشغولی هایتان بیرون بیایید. با من زیر درخت بید بنشینید و لحظه ای به هیچ چیز فکر نکنید.
بی صدا نمایش بزرگ زندگی را تماشا کنیم و همراه آن بخندیم و گریه کنیم.
تناقض زیبایی است.
در راهم.منتظرم باشید.

پ.ن 1: به خلآ رسیدم. حساسیت بدی نیز دارم.این دو با هم چه چیزی را نتیجه می دهند؟
پ.ن2:.بیتابانه منتظر فیلم Alice in wonderland هستم.
پ.ن 3: فیلم های fame,moudigliani,countess of Hong Kong, up in the air , توصیه می شود.
پ.ن4:من هر طور شده باید قبل از این که بمیرم با جانی دپ یک فیلم بازی کنم.






۱ نظر:

سمن گفت...

bekhaH ke bazi mikOni ...!
motmaen basH...